کد مطلب:41714 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

سخیترین مردم











1- با سخاوت تر از همه بود. جراءت و راستگویی و وفای او از همه بیشتر بود.اخلاقش نرمترین و رفتارش گرامیترین بود.

كسی كه در اولین نگاه او را می دید مرعوب هیبتش می گشت و چون با وی آمیزش می نمود شیفته اش می شد....

2- هرگز نشد با كسی مصافحه كند و زودتر از طرف مقابل دست از دست او برگیرد بلكه صبر می كرد تا وی دست خود را رها سازد.

هرگز نشد با كسی در مورد كاری به گفتگو و تبادل نظر نشیند و پیش از طرف مقابل دست از سخن بردارد و او را تنها گذارد. بلكه با او گرم می گرفت و هم صحبت می شد. دیده نشد پیش روی كسی پای خود را دراز كند. اگر میان دو كار مخیر می شد، دشوارترین آن دو را بر می گزید. در صدد انتقام و تلافی از ستمی كه به او می شد برنمی آمد مگر گاهی كه حرمتهای الهی هتك می گشت كه در این صورت خشم او برای خدا برافروخته می شد.

چیزی از آن حضرت درخواست نشد كه جواب، منفی بدهد.

هرگز خواهش سائلی را رد نكرد؛ چنانچه برایش مقدور بود حاجت او را بر می آورد و گرنه با گفتار خوش او را خرسند می ساخت.

[صفحه 166]

نمازش در عین تمام و كمال از همه نمازها سبكتر، و خطبه اش از همه خطبه ها كوتاهتر و از بیهوده گویی بركنار بود.

با بوی خوشی كه از او به مشام می رسید حضورش احساس می شد.

3- نگین انگشتر خود را به سمت باطن دست قرار می داد و اكثر اوقات به آن نگاه می كرد.

4- عصایی همراه خود داشت كه ته آن آهن به كار رفته بود، و بر آن تكیه می كرد و روزهای عید و در سفرها و موقع نماز خواندن آن را جلوی خود می نهاد.5. با زنان مصافحه نمی كرد و چون می خواست از آنها بیعت بگیرد ظرف آبی برایش می آوردند و دست مبارك میان آب می كرد. سپس می فرمود زنها دستهای خود را در همان آب فرو برند. آنگاه می فرمود: با شما بیعت كردم.

6- پیامبر خدا(ص) موی خود را شانه می زد و اغلب با آب صاف می كرد و می فرمود:آب بای خوش بو كردن مومن كافی است.

7- لگر كسی نزد وی دروغی می گفت، تبسم می كرد و می فرمود: حرفی است كه او می گوید و قصد جدی ندارد.

8- اگر سائلی دست نیاز به سوی او دراز می كرد (برای حفظ آبروی او) می گفت: مانعی ندارد، باكی نیست.

9- او طبیب سیاری بود كه مرهمهای شفابخش و لوازم مداوا را آماده می كرد تا هر

[صفحه 167]

جا دلهای بیمار و گوشهای ناشنوا ببیند به معالجه آنها پردازد مردم مبتلا را از مرگ معنوی و سقوط روحانی خلاص نماید.

10- (اما با همه اینها) از خوبیهای وی قدردانی نشد. در صورتی كه نیكیهای آن حضرت بر قرشی و عرب و عجم جاری بود. چه كسی است كه نیكیهایش بر مردم برتر از نیكیهای رسول خدا(ص) به آنان باشد.

ما اهل بیت نیز از خوبیهایمان قدردانی نشد. همچنین از خوبیهای مومنان نیك،قدردانی نمی شود.

11- همه مردم مأمور بودند كه بگویند: لا له الا الله (تا با اقرار بر كلمه توحید به حریم اسلام راه یابند).

اما رسول خدا تنها به گفتن این كلمه مأمور نبود. جلالت شأن و رفعت مقام او خطاب دیگری می طلبید، به او گفتند:

بدان كه خدایی جز خدای یكتا نیست بدین ترتیب او مأمور به دانستن شد نه به گفتن.

قال علی (ع): كان اجود الناس كفا واجرا الناس صدرا و اصدق الناس د لهجه و اوفاهم ذمه و الینهم عریكه و اكرمهم عشره، من راه بدیهه هابه و من خالطه معرفه احبه....[1] .

2- ما صافح رسول الله (ص) احدا قط فنزع یده من یده حتی یكون هو الذی ینزع یده و ما فاوبضه احد قط فی حاجه او حدیث فانصرف حتی یكون الرجل ینصرف، و ما نازعه احد الحدیث فیسكت حتی یكون هو الذی یسكت و ما رئی مقدما رجله بین یدی

[صفحه 168]

جلیس له قط، و لا عرض له قط امران الا اخذ باشدهما و ما انتصر لنفسه ن مظلمه حتی ینتهك محارم الله فیكون حینئذ غضبه لله تبارك و تعالی... و ما سئل شیئا قط فقال: لا، و ما رد سائل حاجه قط لا بها او بمیسور من القول، و كان اخف الناس صلاه فی تمام، و كان اقصر الناس خطبه و اقلهم هذرا و كان یعرف بالریح الطیب اذا اقبل.[2] .

3- ان رسول الله (ص) كان یجعل فص خاتمه فی بطن كفه و كان كثیرا ما ینظر الیه.[3] .

4- كانت له عنزه فی اسفلها عكاز، یتوكا علیها، و یخرجها فی العیدین یصلی الیها، و كان یجعلها فی السفر قبله، یصلی الیها.[4] .

5- كان رسول الله (ص) لا یصافح النسا فكان اذا اراد ان یبایع النسا اتی بانا فیه ما، فغمس یده ثم یخرجها ثم یقول: اغمسن ایدیكن فیه فقد بایعتكن.[5] .

6- كان رسول الله (ص) یرجل شعره و اكثر ما كان، یرجل شعره بالما و یقول: كقی بالما طیبا للمومن.[6] .

7- كان رسول الله (ص) اذا كذب عنده الرجل، تبسم و قال: انه لیقول قولا.[7] .

8- و كان اذا اتاه السائل، قال: لاعله، لا عله.[8] .

9- طبیب دوار بطبه قد احكم مراهمه و احمی مواسمع یضع ذلك حیث الحاجه الیه من قلوب عمی و آذان صم و السنه بكم متتبع بدوائه مواضع الغفله و مواطن الحیره.[9] .

10- كان رسول الله (ص) مكفرا لایشكر معروفه و لقد كان معروفه علی القرشی و العربی و العجمی و من كان اعظم معروفا من رسول الله (ص) علی هذا الخلق؟ و كذلك نحن

[صفحه 169]

اهل البیت مكفرون لایشكر معروفنا و خیار المومنین مكفرون لایشكر معروفهم.[10] .

11- كل الناس امروا بان یقولوا: لا اله الا الله الا رسول الله (ص) فانه رفع قدره عن ذلك و قیل له: فاعلم انه لا اله الا الله، فامر بالعلم لا بالقول.[11] .

[صفحه 170]



صفحه 166، 167، 168، 169، 170.





    1. مكارم الاخلاق، ص 14.
    2. مكارم الاخلاق، ص 20؛ بحار، ج 16، ص 237؛ سنن النبی، ص 45.
    3. سنن النبی، ص 82.
    4. مستدرك الوسائل، ج 3، ص 335 و ج 6، ص 127.
    5. سنن النبی، ص 87.
    6. سنن النبی، ص 91.
    7. سنن النبی، ص 78.
    8. سنن النبی، ص 84.
    9. شرح نهج البلاغه، خطبه 107.
    10. بحار، ج 6، ص 223 و ج 67، ص 260.
    11. شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 342.